دلم گرفته ای خدا
خدایا! دلم گرفته…
میگن وقتی دلت میگیره وقتشه با خدا خلوت کنی
خدایا! خسته شدم، از آدما، از زندگی، از روزگار، و از خودم، خودم و خــــودم…
خودم رو گم کردم، آرامشم رو گم کردم، تو رو گم کردم…
چه دنیای بی رحمی!
قرار نبود که من اینجا تنها باشم؛ قرار نبود سردِ سرد بشه. آره میدونم قرارم نبود من بد بشم، قرار نبود ناراحتت کنم…
اما خدای من! من بنده ضعیف و خطاکار وفراموشکارم؛ تنها امیدم به فضل و رحمت توست، اگر ازمن دریغ کنی من هیچم.
دستم رو رها نکن، در این کوره راه زندگی، که دستان تو رو کم دارم.
راهم کج میشه اگه سر دوراهی ها نور فانوست نباشه، آخه راه تاریکه و خودم باعثش شدم اما نمیخواستم اینجوری بشه.
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
خدایا! آدما یه روز وارد زندگیمون میشن وبعد میخوان برن، درست وقتی بهشون نیاز داری؛ چرا؟؟؟
اصلا انگار وقتی هستند اونا رو نمیبینیم وبعد دلتنگشون میشیم!
چرا همه درگیر گرفتاریهاشون میشن وگاه همدیگه رو یادشون میره؟
اصلا کاش به آدما نیازی نداشتیم! ولی نه اونطوری هم زندگی خوب نبود!
آهای آدما قدر لحظه های زندگی و داشته هاتون رو بدونید، اطرافیان رو ببینید ومحبت رو دریغ نکنید؛
فقط یه نگاه به دستان پدر و مادر که برای شما زحمتها کشیده واینکه چشم براه هستند، یه نگاه به چشمای کودکی که جز شما تکیه گاهی نداره ویه نگاه به دوستی که دلش به بودن شما خوشه یه نگاه به…
نگید من!…اون!…شاااید!!! که ناگهان چقدر زود دیر میشود
خدایا هرچی صدا زدم هیــــچ جوابی نشنیدم، این سکوت آزار دهنده اس؛ فقط میدونم که دیگه خجالت میکشم ازت چیزی بخوام یا باهات حرف بزنم، اما فقط تو آرومم میکنی، همینکه خلوت میکنم آرامشی به وجودم میریزی که الا بذکر الله تطمئن القلوب
حیف که من باز هم خرابش میکنم.
خدایا، خدایا، خدایا، آمادگیش رو ندارم ولی میشه منا ببری، تا بیشتر ازین کارنامم رو سیاه نکردم؟
خسته ام؛ نمیخوام ناشکری یا گله کنم، فقط درد دلما پیشت آوردم، فقط
دلم گرفته ای خـــداااا
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نسیم در 1397/04/06 ساعت 07:43:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |