آرشیو برای: "مهر 1398"

قدم‌های دل‌نشین

نمیدانم چه شد که میان این افکار پرنده خیالم پرکشید و سردیوار حیاط مادربزرگ نشست، و دلم گوش سپرد به صدای قدم‌های آهسته مادربزرگ به همراه صدای عصایش که آن را آرام به زمین می‌زد. به خلاف این کودک مادربزرگ عجله‌ای نداشت که عمری راه رفته بود و می‌دانست دنیا… بیشتر »

قدم‌های دلنشین

بعدازظهری در سکوت وخلوت اتاقم نشسته بودم که از توی کوچه صدای کفش‌های سوتک‌دار کودکی راشنیدم. از سوت‌سوت کفش‌هایش معلوم بود به سختی اما باذوق شیرینی اولین قدم‌هایش 👣 👣 را تجربه می‌کند. انگار می‌خواست همین اولِ کاری تند‌تند همه دنیا را… بیشتر »