مهمانی نور
از یک هفته پیش در تکاپو بود. لباس نو خریده بود، کارهای خانه راهم انجام دادهبود تا چیزی مانعش نباشد. ☺ چندبار کارت دعوتش را نگاه کرد تا از تاریخش مطمئن شود وجانماند. روز آخر روی پا بند نبود همه متوجه شادیاش بودند. شب زود خوابید تا صبح زود سرحال و آراسته آماده رفتن شود. بهترین دوستش او را به مهمانی دعوت کردهبود آن هم مهمانیای که میدانست عزیزی هم میآید. همان که خیلی دوستش داشت وسالها بود او را ندیده بود… 😍 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸 🌸
حالا ماهم به یک مهمانی دعوت شدهایم.
اما نه از جنس مهمانیهای زمینی و مهمانی جسم.
مهمانی نور،مهمانی دلها، از طرف بهترین دوستمان خدا. 🌙
کاش کمی مثل او درتکاپو بودم. مخصوصا که میدانم آن عزیز منتظَر هم دراین مهمانی هست.
اما دراین روزهای پایانی همه بیقراریم. باید دلها را آماده کرد، آراسته ومرتب. غبار گناهان وعادات ناپسند را از آیینه وجود پاک کنیم.
کارت دعوتمان را مرور کنیم تا با آمادگی کامل و به موقع در مهمانی حاضر شویم. ✉
تارعنکبوتهای دنیایی را از دنیایمان کنار بزنیم وکارهای دنیا را روبراه کنیم تا مبادا چیزی لحظهای ما را از لذت مهمانی جداکند.
در این لحظات پایانی میخوانم: اِلـهی لَوْ اَرَدْتَ هَوانی لَمْ تَهْدِنی، وَلَوْ اَرَدْتَ فَضیحَتی لَمْ تُعافِنی :’(
و زیر لب زمزمه میکنم: اگر دوستم نداشتی دعوتم نمیکردی…
از لطف و کرمت مرا دعوت کردی که بین بهترین دوستانت باشم هرچند از دور نگاهت کنم. 😍
میخواهم آنقدر باتو حرف بزنم وعاشقی کنم تا سیراب شوم هرچند عشق تو تمامی ندارد وتشنهتر میکند.
امیدوارم لایق این مهمانی باشم ومهمان خوبی باشم.
لحظات عاشقی دارد شروع میشود، دعا کنیم برای آن عزیز غایب ازنظر که اگر درکنارش باشیم تا آخر دنیا درمهمانی نور هستیم.
دراین روزها مراهم دعاکنید. 🙏
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.قسمتی ازمناجات شعبانیه.
خدایا،اگر خواریام را میخواستی، هدایتم نمینمودی، و اگر رسواییام را خواسته بودی عافیتم نمیبخشیدی
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نسیم در 1399/02/04 ساعت 03:25:00 ق.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |